ㄒ卄乇 ㄥ卂丂ㄒ ㄥㄖᐯ乇 [part⁸]
خیلی خوشحال بودم ک چو هیه بم کمک میکنه اینجوری خیلی راحت تر میتونم ب کوک برسم
(کوک)
نمیدونمچرا همش منتظرم ک فردا بش و تو کلاس تهیونگو ببینم
دیگه زیاد ب اون اتفاق فکر نمیکنم ولی تهیونگ هیچ جوره از ذهنم بیرون نمیره
یهو یه فکر به ذهنم رسید اره واسه اینکه یکم از این اشفتگی درام مثل همیشه ی مهمونی میگیرمو دوستامو دعوت میکنم
کلا هر وقت ذهنم مشغول میشه بهترین راه اینه ک یکم خوش بگذرونم(بل پسرمون خیلی پولداره)
گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به پسر عموم
بوووق..بوووق
هیون جی:الو
کوک:سلام چطوری
هیون جی:خوبم چیشده زنگ زدی
کوک:هیچ فقط میخواستم بگم فردا شب مهمونی دارم میتونی دوستاتو و اونایی ک حال میده باشونو دعوت کنی میخوام یکم خوش بگذرونیم
هیون جی:اووو خیلی وقت بود پارتی نداشتی اوکی خودم ردیفش میکنم
کوک:فقط ی بار رزرو کن تو خونه نمیشه
هیون جی:اوکی
کوک:فعلا بای
قطع کردم زنگ زدم به چنتا از دوستام و اونام دعوت کردم
نمیدونستم تهیونگ و دعوت کنم یا ن
خب اونم یکی از دوستامه و ازش خوشم میاد بهتره دعوتش کنم
( تهیونگ)
گوشیم زنگ خورد برداشتم دیدم کوک ینی بام چیکار داره
ته:الو
کوک:سلام چطوری
ته:خوبم
کوک:زنگ زدم دعوتت کنم به پارتیم
ته:پارتی؟
کوک:اره فردا شبه دوس داشتی بیا خوش میگذره
ته:عام باش اگه تونستم میام
بعد قطع کرد،برم یا نرم نمیدونم اگه برم قراره چه اتفاقی بیفته
تصمیم گرفتم زنگ بزنم به چو هیو و باش حرف بزنم اونم نظرش این بود ک برم گفت میتونم ازین فرصت استفاده کنم و بش نزدیک شم
فقط باید ی تیپ خفن بزنم...(جوون ت همینجوریش خفنی)
به نظرتون ته میتونه به کوک اعتراف کنه!:)
شرط:
لایک:40+
کامنت:10+
(کوک)
نمیدونمچرا همش منتظرم ک فردا بش و تو کلاس تهیونگو ببینم
دیگه زیاد ب اون اتفاق فکر نمیکنم ولی تهیونگ هیچ جوره از ذهنم بیرون نمیره
یهو یه فکر به ذهنم رسید اره واسه اینکه یکم از این اشفتگی درام مثل همیشه ی مهمونی میگیرمو دوستامو دعوت میکنم
کلا هر وقت ذهنم مشغول میشه بهترین راه اینه ک یکم خوش بگذرونم(بل پسرمون خیلی پولداره)
گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به پسر عموم
بوووق..بوووق
هیون جی:الو
کوک:سلام چطوری
هیون جی:خوبم چیشده زنگ زدی
کوک:هیچ فقط میخواستم بگم فردا شب مهمونی دارم میتونی دوستاتو و اونایی ک حال میده باشونو دعوت کنی میخوام یکم خوش بگذرونیم
هیون جی:اووو خیلی وقت بود پارتی نداشتی اوکی خودم ردیفش میکنم
کوک:فقط ی بار رزرو کن تو خونه نمیشه
هیون جی:اوکی
کوک:فعلا بای
قطع کردم زنگ زدم به چنتا از دوستام و اونام دعوت کردم
نمیدونستم تهیونگ و دعوت کنم یا ن
خب اونم یکی از دوستامه و ازش خوشم میاد بهتره دعوتش کنم
( تهیونگ)
گوشیم زنگ خورد برداشتم دیدم کوک ینی بام چیکار داره
ته:الو
کوک:سلام چطوری
ته:خوبم
کوک:زنگ زدم دعوتت کنم به پارتیم
ته:پارتی؟
کوک:اره فردا شبه دوس داشتی بیا خوش میگذره
ته:عام باش اگه تونستم میام
بعد قطع کرد،برم یا نرم نمیدونم اگه برم قراره چه اتفاقی بیفته
تصمیم گرفتم زنگ بزنم به چو هیو و باش حرف بزنم اونم نظرش این بود ک برم گفت میتونم ازین فرصت استفاده کنم و بش نزدیک شم
فقط باید ی تیپ خفن بزنم...(جوون ت همینجوریش خفنی)
به نظرتون ته میتونه به کوک اعتراف کنه!:)
شرط:
لایک:40+
کامنت:10+
۲۴.۲k
۰۷ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.